روزنه نور امید 🙂

متاسفانه مجبور شدم بهش پیام بدم .

البته اشتباه خودم بود، شابد چون فکر میکردم با همه چیز کنار اومدم و میتونم مثل ۲ تا آدم عادی ، درباره مسئله کاری باهاش حرف بزنم.

فکر می کردم ماجرا به همین ختم میشه ،

چون فکر می کردم هیچ حرف مشترکی باهم نخواهیم داشت .

برخلاف تصورم اوضاع اونجوری که فکر می کردم پیش نرفت .

و خیلی حرف ها زدم که نباید میزدم .

و مثل همیشه دلش رو رنجوندم .

چون حرفم رو توی وبش نوشت . این یعنی حرفم خیلیییی ناراحتش کرده.

خیلیییی بیشتر از تصور ازش دلخورم . خیلیییی زیاد ‌.

و نمی تونم خشمم رو نسبت بهش پنهون کنم .

بهترین حالت برای هر دوی ما واقعا دوری از همدیگه است .

تا بیشتر از این از همدیگه نرنجیم .

دیشب یه لحظه خواستم بهش بگم وبم رو برگردوندم و دارم توی همون وب قبلی می نویسم ،

اما حرفم رو خوردم .

بهتره ندونه من اینجام ، هم من راحت تر می نویسم،

هم اون راحت تر به زندگی جدیدش میرسه .

نوشته شده در چهارشنبه پنجم آذر ۱۴۰۴ساعت 9:30 توسط Z


آخرين مطالب
» برای تو ، دوست جونی 🙂
» درهم نوشت 😄😄
» عذرخواهی
» ادعای عاشقی !!
» تضاد شادی و غم
» دلی نوشت ۴
» دل نوشت ۳
» خود کرده را تدبیر نیست ..
» رویا بافی ...
» حال خوب ...‌

 Design By : Pichak